قاصدک ****
☘🌸🌺🌼☘
📚
#داستان_شب زنی بود که از نداشتن تلفن همراه بسیار رنج ميبرد!!
و هميشه از شوهرش خواهش و تمنا میکرد که تو رو خدا لااقل برایم یک موبایل بخر. اما گوش شوهر بدهکار این حرفها نبود و همیشه صغرا و کبرا میچید و آخرش هم میگفت نه! بالاخره یک روز زن مخفيانه و دور از چشم شوهرش يک تلفن همراه خريد و اولین کاری که کرد این بود که به شوهرش زنگ زد و همینکه شوهرش گوشی را برداشت پشت خط خاموش نشست. شوهر هرچه الو، الو کرد و بله؟ بله؟ گفت، او جوابی نداد.
بلاخره شوهر گفت: اگر زن هستی يک پف و اگر مرد هستی دو پف؟
زن يک پف کرد! مرد گفت: اگر دختر هستی يک پف و اگر زن شوهر دار هستی دو پف!
زن يک پف کرد! مرد گفت: اگر بامن دوست ميشوی يک پف واگر نميشوی دو پف!
باز زن يک پف کرد! مرد از خوشحالی فرياد کشيد و در فکر فرو رفت تا چطور وعده ملاقاتی با او بگذارد! فکری کرد و گفت: اگر در پارک دخانیات کنار زمین بازی بچه ها ساعت چهار بعدازظهر می آیی يک پف و اگر نمی آیی دو پف!
زن يک پف کرد!
مرد از خوشحالی باز فريادی کشید و تماس را قطع کرد و دوان دوان به خانه رفت. هنوز نرسیده به زنش گفت: من امروز ساعت چهار بعد از ظهر در دفتر يک جلسه بسيار مهم کاری دارم. بهترین لباسم را اتو کن که باید بروم!
خلاصله مرد تا توانست به سر و وضعش رسید و وقت رفتن دم در که رسید زن صدایش کرد و گفت: اگر شب سر وقت به خانه می آیی يک پف و اگر دیر وقت می آیی دو پف!!
حالا شما هم اگر از این متن خوشتون اومده یک پف، اگر خوشتون نیومده دو پف! 😂
✍ هر شب یک داستان زیبا و جذاب 👇
...